در چلچراغ چشمت صد جلوه حضور است
سر تا سر وجودت سرچشمه های نور است
بشتاب که این دل من مشتاق رویت توست
در گوش من کسی گفت:هنگامه ظهور است
در انتظار وصلت جانم به لب رسیده است
دیگر نمانده طاقت گرچه دلم صبور است
ای آنکه مهر رویت افتاده در دل ما
صد قافله به کویت هر روز در عبور است
غمگینم و پریشان از قصه ی فراقت
از شوق دیدن تو دل غرق در سرور است
در وسعت خیالش (شائق)به چشم دل دید
در چلچراغ چشمت صد جلوه حضور است
شاعر:اکبر حمیدی
کلمات کلیدی :
اشعار و غزلیات
:: برچسبها: